نیستان
داستان زندگی ما،متمایل به چپ است.و انگشت نشانه یمان،رو به راست؛براستی چرا سرهایمان پایین است؟!چرا سرهایمان را بالا نمی گیریم؟! بایدکه چپ و راست را به گوشه ای نهاد و حرف حساب را زد.آری! بایدکه خودمان را عادت دهیم به حرف حساب زدن!
قاصدک! نیستان،مُلک موروثی کسی نیست.که سیاست آنرا،نوشته های تو تبیین کند!
نیستان،متعلق به یک "تفکر ناب" است. متعلق به آرمانهای یک "تفکر مظلوم"و"منزوی"! متعلق به تمام آنانی که خون داده اند و خون دل خورده اند. و در "مرگ آباد تحجر"و"تقدس مآبی"و"واپسگرایی" قیام کردند تا"اسلام ناب محمّدی"را جایگزین"اسلام سلطنتی"،"اسلام سرمایه داری"،"اسلام التقاط" و در یک کلمه؛"اسلام آمریکایی" کنند.تفکری که در جمود فکری حوزه های علمیه ی آن زمان،متهم به حرکتهای "مارکسیستی"و"انگلیسی" شده بود.
قاصدک! آن زمان،حتی نامی از تو وجود نداشت! و کسی هم نمی پنداشت که روزگاری،تو نیز پا بدین مکان و زمان گذاری.اما،هیچ گاه فراموش مکن که روزگارانی،عده ای روحانی پاکباخته و مردم فقیر و زجر کشیده،خود را به آتش و خون و توفان بلا زدند و در جنگ نابرابر "ایمان و کفر"و"علم و خرافه"و"روشنفکری و تحجر گرایی"،سرافراز ولی غرقه به خون،پیروز شدند...
قاصدک! این تفکر،متعلق به تمام آنهاست و کسانی که قلبشان برای این انقلاب می تپد و حتی برای تمام کسانی که هنوز به دنیا نیامده اند!
قاصدک! قول شرف بده که نیستان،در این وانفسای روزمرگی و بیهودگی تفکرات مدعیان فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی،به فرهنگ و هنر متعهد بیندیشد.هر چند که شاید در این زمانه،نام بردن از فرهنگ و هنر متعهد با تمسخر دیگران همراه باشد!
قاصدک! قول شرف بده که نیستان،محلی برای نگاشتن محاکات درونی و نفسانی ات نباشد که باید به چیزهای دیگر هم فکر کرد...به آنها که رفتند تا ما بمانیم.به آنها که هستند تا ما عبرت بگیریم.به آنها که خواهند آمد تا داور رفتار و اعمال ما باشند.
قول شرف بده که به تمام آنان فکر کنی قاصدک! و به خدا...!